loading...
من وآقايي

این که هربارسرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزشت نیست

آنقدر بی ارزشی که خیلی ها اندازه توهستند.



قلب پر از سکوتم دلتنگه از

 بی تو ببین چه سرده تابستون و تنهایی

 


ما را از کودکی
به جدایی ها عادت داده اند
همان جایی که روی تخته سیاهمان نوشتند:
خوب ها / بدها

 


'در آغوش خودم هستم ...
من خودم را در آغوش گرفته ام ! نه چندان با لطافت ...
نه چندان با محبت ...
اما وفادار ... وفادار

 

...! این تو نیستی
که مرا از یاد برده ای
این منم
که به یادم اجازه نمیدهم
حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند...
صحبت از فراموشی نیست....
صحبت از لیاقت است .... !

 


در هجوم لحظه های پوچ جدایی ، سکوت تنها یادگار با تو بودن است

 

 


کاش به جای جدایی مردن بود ، چون مردن یک لحظه است و جدایی ذره ذره مردن

 

 

 

.تا تماشای تو راهی نمانده بود پنجره کم آوردم ! کاش این همه دیوار نچیده بودی

 

 

 

 ...تمام عمر مرا مهر آشنایی برد
تمام عشق مرا داغ بی وفایی برد
گذشت عمر و نیامد نگار و من مردم
بگوش او برسانید از جدایی مرد

 

 

 

چه قدر تلخ شده ای ... انقدر که حتی ... وقتی صدایت را می شنوم ... احساس می کنم ...
 دیگر دلم برایت نمی لرزد...

 

 


فراق و دوریت ديوانه ام کرد
چو مجنون راهی ویرانه ام کرد
چنان داغی به دل ماند از جدایی
که با هر آشنا بیگانه ام کرد ...

 

 


نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد.
نمی دانم نداشتنت سخت تر است؛
یا تحمل اینکه دیگری تو را داشته باشد!!

 

 


دل واپسی من از نیامدنت نیست.....
می ترسم در پس این دل دل زدن ها بیایی و دگر نخواهمت......!

 


همیشه درد از ديگران است ...
گاهی از نبودنــشان ،
گاه از بودنــشان

 


در خیالم پشت سرت آب ریختم نه برای اینکه برگردی
 تا پاک شود
 هرچه رد پای توست از زندگی

 


گویند که حافظ گفته ست :
" 'غم جدایی' و 'غم تنهایی' دو غم اند "
حال که من دچارم به هردو غم چه کنم ؟



دمی فکر رهایی را نکردم/ خیال آشنایی را نکردم
جدایی را گمان کردم ولیکن /گمان این جدایی را نکردم

 
دراين دنيا نكردم من گناهي
 فقط کردم به چشمانت نگاهی
 اگر باشه نگاه من گناهی
 مجازاتم بکن غیر از جدایی


صحبت از انتظار کشنده نیست
صحبت از نا امیدی این دل است
که هیچ دلخوشی
به آمدنت ندادی اش

 

 جدایی نقطه پایان ما نیست
کسی یاری گر ما جز خدا نیست
جدایی هم سرود دیگر ماست
کسی آگه ز راز ما دوتا نیست

 

 دلبستگيت در دل من ریشه دوانید
نفرین به جدایی که بر این عشق تبر زد
تا دفن کنم خاطره ها را شده ام دفن
گیرم که بمیرم پس از این مرحله شاید  

 


فقر محبت گرفته ام
از انتظار آمدن ِ مهربانت
آمدی ، اما
نه چشمانت مرا دید
نه دستانت حریف سردی دستانم شد

 


من ، تو ; ما
  یادت هست ؟
تمام شد …
حالا : تو ، او ; شما
من هم به سلامت

 

فکر می کردم تو همدردی....... امانه تو هم دردی

زخمی به دلم مانده
دلت را قرض میدهی
امشب را مرحم باشد

 

خلوت گزیده ام من،ای داد از این جدایی
اشکم روان به دامن،فریاد از این جدایی
تا کی ز دوری او چون شمع ها بسوزم
ویرانه های غم شد آباد از این جدایی

 


من هیچ از تو فکر جدایی نمی کنم
من عشق را از تو گدایی نمی کنم
این مهر بین ما که خودت آفریده ای
از من دریغ کن،صدایی نمی کنم

 


تا نباشد جدایی ها کس نداند قدر یاران ، کویر خشک می داند بهای قطره ی باران

 


به لب هاي تو می سازم کلامی
سرود آشنایی یا سلامی
ندارم جز غم عشق تو در سر
ولی افسوس که از من جدایی

 


بازیچه ی شبهای من
امشب چرا غرق غمی؟
از من جدایی رو نخواه
وقتی اسیر قلبمی
از من جدایی رو نخواه
وقتی که با تو ، ما شدم
وقتی که مرز عشق من
جا میشه از تو ، تا خودم

 

خدایا...
در انجماد نگاه های سرد این مردم... دلم برای " جهنمت " تنگ شده است

 
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم ..................................................... من فاطي ام عاشق محسنم خوشحال ميشم نظراتتون رو راجع به خودم وعشقم بدونم... asheghetam moh3en jonam
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 34
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 40
  • بازدید ماه : 128
  • بازدید سال : 412
  • بازدید کلی : 7,446