loading...
من وآقايي

خدایا...

در انجماد نگاه های سرد این مردم... دلم برای " جهنمت " تنگ شده است!

 

زیبا ترین آغاز را با تو تجربه کردم ، پس تا زیباترین پایان با تو میمانم . .

 

” درد ” را از هر طرفش بخوانی درد است

دریغ از “درمان” که عکسش ” نامرد ” است . . .

 


احساس مهربان تو عطریست که هر لحظه به مشامم میرسد

نازنینم فردا زیباست و تو زیباتر از فرداها . . .

 

تقدیم به چشم هایی که در راه ماندند و دل هایی که آنها را ندیدند

تقدیم به اشک هایی که غرورشان شکست و عهدی که هیچکس با آنها نبست . .

 

من “تــــــو” را به دلم قول داده ام

نگذار بد قول شوم . . .

 

 

چقدر خوبه که بدونی یکی یه جایی داره

یه آهنگی رو فقط به یاد تو گوش میده . . .

 

گاهی خیال میکنم از من بریده ای / بهتر ز من برای دلت برگزیده ای

از من عبور می کنی و دم نمیزنی / تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای . . .

 


ز هجران تو پرپر می زند دل / ز دل تنگی به هر در می زند دل

چو بلبل در فراق رویت ای گل / به دیوار قفس سرمیزند دل . . .

 

سخت ترین فعلی که برایت به سادگي صرف کردم ، عمرم بود  . . .

 

حرارت لازم نیست گاهی از سردی نگاهت میتوان آتش گرفت . . .

 

این سخن در آسمان باید نوشت:

با تو در دوزخ مداوم ، بی تو هرگز در بهشت . . .

 

مصرعی از قلب من ، با مصرعی از قلب تو / شاه بیتی میشود در دفتر و دیوان عشق

 

فرقی نمیکنه که به اندازه دل یک گنجشک دوستت داشته باشم یا به اندازه دل فیل

مهم اینه که به اندازه یک دل دوستت دارم . . .

 

سخن ، آغاز گفتن نیست ، نگاهی میشود گاهی کلام اولین دیدار . . .

 

را طاقت تازیانه نیست /از تن خشک شاخه ها توقع جوانه نیست اسب نفس بريده  

 


در فصل تگرگ عاشقت میمانم / با ریزش برگ عاشقت ميمانم

هر چند تبر به ریشه ام میکوبی / تا لحظه مرگ عاشقت میمانم . . .

 

زندگی با تو برایم بوی ریحان میدهد / بی تو اما بوی ریحان ، بوی زندان میدهد . . .

 

من ناخدای عشقم ، طوفان حریف من نیست / من عاشق تو هستم مجنون رقیب من نیست . . .

 

قلب من جایگاه رفیقی است که شقايق هاحسرت آن را میخورند . . .

 

 

 


شال و کلاه می بافم با خیالت

 تا در سرمای نبودنت یخ نبندم . . .

 

 

لنگر عشق زدم بر دل طوفانی تو / تکیه گاهم شده است ساحل بارانی تو . . .

 


کاش میدانستی آن کس که در تو امید به زندگی را پرورش میداد ، خودش محتاج

قطره ای از باران محبت بود . . .

 


آن شب که شد زندگی ما آغاز ، آغاز شد افسانه این سوز و گداز

دادند به ما دلی گفتند بسوز ، دیدند که  سوختیم گفتند بساز  .

 
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم ..................................................... من فاطي ام عاشق محسنم خوشحال ميشم نظراتتون رو راجع به خودم وعشقم بدونم... asheghetam moh3en jonam
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 34
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 118
  • بازدید سال : 402
  • بازدید کلی : 7,436